حس های چندگانه زنبور عسل
زنبور عسل حس های متعددی دارد که عبارتند از:
1 ) حس بینایی 2 ) حس بویایی 3) حس چشایی 4 ) حس گرماسنجی 5 ) حس وقت شناسی 6 ) حس شنوایی 7 ) حس لامسه
1 » حس بینایی زنبور عسل :
بینایی زنبور عسل به وسیله پنج عدد چشم تأمین می گردد ، اما کار اصلی بینایی به عهده دو چشم مرکب است. قدرت دید زنبور عسل بسیار بد است...
به طور کلی چشم های انسان اجسام را حدود هشتاد بار دقیق تر از چشم های زنبور عسل می بیند ، چشم های زنبور عسل قادر به تشخیص انواع رنگ ها که چشم های ما آن ها را می بیند ـ نیست. اما طیفی دیگر از رنگ ها را تشخیص می دهد که چشم های ما قادر به دیدنشان نیستند.مثلاً زنبور عسل قادر نیست رنگ قرمز را تشخیص دهد، حال آنکه انسان به راحتی آن را می بیند؛ اما رنگ های ماوراء بنفش که برای انسان فقط یک رنگ خیالی است و چشم هایش قدرت دید و جذب آن را ندارد، برای زنبور عسل یک رنگ و یا حتی یک سلسله از رنگ ها دیدنی است.
رنگ هایی که چشم های زنبور عسل قادر به تشخیص آن هاست عبارت اند از : نارنجی ، زرد ، سبز، سبز آبی ، آبی ، آبی بنفش و ماوراء بنفش .
زنبور از بین این رنگ ها نارنجی ، زرد و سبز را به زحمت از یکدیگر می تواند تشخیص دهد. بر عکس ماوراء بنفش را خیلی راحت تر از همۀ رنگ ها تمییز می دهد. از بین گل ها ، گل های به رنگ آبی و زرد باری زنبور عسل خیلی واضح بوده و او را جذب می کنند ، در صورتی که زنبور به گل های قرمز رنگ توجهی ندارد و رویشان نمی نشیند.
گل شبدر اگرچه به چشم ما قرمز است، در حقیقت مخلوطی است از رنگ های قرمز و آبی، چشم های ما رنگ قرمز و چشم های زنبور عسل رنگ آبی را جذب می کند. بدین ترتیب ما این گل را قرمز زنبور عسل آن را آبی می بیند. همین طور اگر گفته شود که زنبور عسل تعداد زیادی از گل های سفید رنگ را رنگی می بیند و تعجب نکنید. دنیای رنگی ما با دنیای رنگی زنبور عسل به کلی متفاوت است.
2 » حس بویایی زنبور عسل :
هرگاه در باغی که در آن انواع گل ها وجود دارند به پرواز زنبورها توجه کنیم خواهیم دید که زنبوری که مشغول مکیدن شهد است فقط روی یک نوع از گلها می نشیند و به انواع دیگر گل های همان باغ اصلاً توجهی ندارد، وقتی که از روی گل بلند شد دوباره روی یکی دیگر از همان نوع گل یا شکوفه می نشیند. به طور مثال اگر در باغی شکوفه های گلابی و سیب و گیلاس و هلو وجود داشته باشد، زنبوری که مشغول مکیدن و جمع آوری شهد از روی شکوفه های گیلاس باشد شکوفه های گلابی و سیب و هلو را نادیده گرفته و فقط از روی یک گل گیلاس بر روی گل گیلاس دیگر پرواز کرده و منحصراً شهد گل های گیلاس را می مکد. نتیجه اش هم همان طور که بارها در همین کتاب گفته شد تلقیح شدن گل های گیلاس و در آخر ازدیاد محصول گیلاس است. وی تا زمانی که آخرین گل گیلاس را تلقیح نکرده باشد کاری به کار سایر شکوفه های دیگر ندارد. تنها زمانی پرواز بر روی گل های دیگر مثلاً هلو را شروع می کند که آخرین گل گیلاس را بارور کرده باشد. اصلاً شغل اصلی زنبور عسل بارور کردن گل ها است که در مقابل انجام این کار فوراً مزدش را به صورت شهد از وی دریافت می دارد.
این یک قاعده و قانون دو جانبه ای است که طبیعت به صورت وظیفه برای زنبور عسل معین کرده. زنبور گل ها را بارور می کند. گل ها هم شهد و گرده را که تنها غذای زنبور عسل است به وی می دهند تا بتواند از آن خورده و زنده بماند. از این هم بالاتر رنگ های مختلف گل ها به خاطر این نیست که طبیعت را برای ما آدمیان زیبا و قشنگ جلوه دهد، بلکه تنها و تنها برای جلب حشرات و به خصوص زنبور عسل است. همه ی گل های رنگی به خاطر آن به وجود آمده اند که به کمک رنگ هایشان حشرات را به سمت خود جذب کرده و بارور شده و تولید نسل کنند.
پیش از این خوانده اید که قدرت بینایی زنبور عسل ضعیف است ولی حال باید اضافه کنیم که قدرت تشخیص رنگ هایش خوب بوده و اگر در جمع آوری شهد نقصی وجود داشته باشد، حس بینایی رنگی و حس بویایی او این نقص و کمبود را جبران می کنند. حس بویایی زنبور قادر به تشخیص انواع و اقسام گل ها و شهدشان از یکدیگر است.
3 » حس چشایی زنبور عسل :
می دانیم که غذا و خوراک زنبور عسل بسیار محدود بوده و از شهد و گرده گل منحصراً تشکیل می گردد. بنابراین باید حدس زد که حس چشایی وی نیز ضعیف است، چون طبیعت از نعمت های خوردنی فراوان خود فقط همین 2 نوع غذا را در اختیارش گذاشته که برای رشد و زندگی زنبور عسل کافی نیز هست.اما در عمل وضع به طریق دیگری است. حس چشایی زنبور عسل طوری است که مثل انسان قادر به تشخیص مزه های شیرین. ترش. تلخ و شور است.
حس چشایی شیرینی وی از انسان ضعیف تر می باشد. هرگاه در یک لیتر آب 20 گرم شکر مخلوط کنیم برای پروانه ها و ماهی ها و انسان شیرین ولی برای زنبور عسل بی مزه خواهد بود.
البته این کار نیز حکمت خودش را دارد ، چون این وضع باعث شده تا :
الف ) زنبورعسل دنبال شهدهایی که کمتر مواد قندی دارند نرفته و تنها در جستجوی شهدهای غلیظ باشد. در نتیجه انرژی که وی برای حمل هر کیلو عسل به کندو صرف می کند خیلی کمتر می شود.
ب ) تبدیل کردن شهد غلیظ به عسل نیز به زمان و انرژی کمتری نیاز دارد که این هم به نفع زنبور عسل است.
ج ) بدین طریق وی قادر است که در واحد زمان مقدار عسل زیادتری به کندویش بیاورد.
بد نیست که این موضوع را نیز اینجا متذکر شویم که قوی ترین حس چشایی مزه شیرین را پروانه ها دارند.
بیش از 25 نوع از قندها در دهان ما شیرین و از نظر زنبورعسل بی مزه اند. به طور مثال قند فروکتوز در دهان زنبور عسل شیرین و قند ساکارین بی مزه است. در صورتی که هر دوتایشان در دهان انسان شیرین و حتی به یک اندازه شیرینند. اگر مقدار زیادی ساکارین را با آب مخلوط کرده و در اختیار زنبور قرار دهید، هر اندازه گرسنه هم باشد باز از آن نمی خورد. چونه در ذائقه اش چیزی جز آب خالص حس نمی کند. قندهای موجود در شهد گل هایی که مورد استفاده ی زنبور عسل هستند، همگی از انواعی تشکیل شده اند که از نظر وی شیرنند. مقدار قند موجود در شهد گل ها متفاوت بوده و معمولاً بین 25 درصد تا 75 درصد می باشد. هر چه مقدار درصد قند شهد زیادتر باشد، زنبور عسل زودتر به سمتش جلب می شود.
حس چشایی مزه تلخ در زنبور عسل خیلی ضعیف است. به طوری که هرگاه در شربت آنقدر مواد تلخ کننده مثل کنین مخلوط کنید که از نظر انسان تلخ و غیر قابل خوردن باشد، زنبور آن را بدون احساس کوچک ترین ناراحتی خورده و یا به کندویش حمل می کند.
4 » حس گرماسنجی زنبور عسل :
قدرت سنجش گرما در زنبور عسل بسیار قوی و دقیق کار می کند. قدرت سنجش گرما در زنبور عسل بسیار قوی و دقیق کار می کند. اگر آن را با قدرت گرماسنجی انسان مقایسه کنیم، باید معتقد شویم که این حس را در انسان ضعیف و ناقص است. در حالی که بدن ما قادر به درک و تشخیص پایین و بالا رفتن ۲ درجه سانتیگراد در طبیعت نیست و نمی تواند آن را حس کند، زنبورعسل می تواند تغییرات ۰/۲ درجه سانتیگراد گرما را دقیقاً تشخیص دهد.
زنبور عسل مثل همه ی حشرات جزء حیوانات خونسرد بوده و در مقابل تغییرات جوی بی دفاع است و نمی تواند بدنش را با وضع گرما یا سرمای ایجاد شده در محیط تطابق دهد. به همین دلیل اگر هنگام سرد شدن ناگهانی هوا نتواند خود را به کندویش برساند تلف خواهد شد. گو این که وی قادر است گرما را به کمک حس سنجش گرمایش دقیقاً اندازه بگیرد ولی این اندازه گیری هرگز به کار تنظیم گرمای بدن خودش نمی خورد و فقط برای آن است که گرمای داخلی کندو و به ویژه گرمای مورد نیاز نوازادنش را که بین ۳۴/۵ تا ۳۵/۵ درجه ی سانتیگراد است تنظیم کند تا به آن ها (که در حال رشد بوده و احتیاج به این گرما آن هم به طریقی که همیشه ثابت بماند دارند)، آسیبی نرسد. پایین آمدن گرما از مقدار فوق باعث طویل تر شدن دوره رشد نوزادان گشته و پس از پایان دوره رشد، زنبورها اغلب با شکل های غیر طبیعی و یا ناقص به دنیا می آیند. بالا رفتن حرارت داخلی کندو باعث مرگ فوری لاروها و نوزادان می گردد.
هرگاه هوای داخل کندو سرد شود زنبورها نخست مقداری عسل می خورند و آن گاه کنار یکدیگر تنگ و پهلو به پهلو چسبیده و روی لاروها جمع می شوند، سپس با لرزاندن عضلاتشان هر زنبور مقدار کمی گرما تولید می کند که البته گرمای تولید شده به وسیله ی همه ی زنبورهای یک کندو نسبتاً زیاد و یا کافی برای ایجاد تعادل گرمایی در کندو و گرم کردن لاروها و نوزادان خواهد بود.
هرگاه برعکس حالت قبل، هوای داخل کندو گرم تر از ۳۵/۵ درجه باشد، زنبورها روی قاب ها ایستاده و با حرکت دادن سریع بال هایشان، مثل بادبزن، هوای داخلی را به جریان انداخته و آن را به خارج از کندو می فرستند تا هوای خنک تر بیرون به داخل کندو بیاید و محیط داخلی آن را تا مقدار مطلوب یعنی حدود ۳۵ درجه سانتیگراد پایین آورد. اگر این کار هم برای پایین آوردن گرمای داخلی کندو کافی نبود، عده ای به خارج از کندو پرواز کرده و مقداری آب با خود به داخل کندویشان حمل می کنند و با پاشیدن یا پف کردن آب با فشار زیاد به صورت ذرات خیلی ریز در داخل کندو و در عین حال روی موم ها ایستاده پر زده، مثل کولرهای آبی، گرمای داخلی کندو را پایین می آورند. بدین طریق ملاحظه می گردد که این موجودات کوچک و اجتماعی قادرند مثل ترموستات الکتریکی عمل کنند. یعنی به محض این که گرمای داخلی کندو از ۳۴/۵ درجه سانتیگراد پایین تر رفت و یا از ۳۵/۵ درجه تجاوز کرد، خود به خود به کار افتاده و آن را به حد مطلوب که همان ۳۴/۵ تا ۳۵/۵ درجه است می رسانند و در تمام بهار و تابستان و قسمتی از پاییز در همان حدود ثابت نگه دارند.
مرکز اصلی حس گرماسنجی زنبورها سلول های ویژه ای هستند که در شاخک هایشان می باشند و به وسیله ی تعدادی عصب با مغز در ارتباطند و بدین وسیله مغز دایماً از مقدار گرما در داخل کندو و مخصوصاً در نزدیکی های لاروها و نوزادان آگاه گشته و در صورت لزوم دستورهای لازمه برای ثابت نگه داشتن آن را صادر می کند. شاخک ها اهمیت فوق العاده ای در زندگی این موجود دارند چه مرکز حس های گرماسنجی، لامسه و بویایی زنبور عسل می باشند.