مدیریت بهاری زنبورداری؛ اصول و نکات کلیدی

بهترین حدسها
نویسنده : دکتر جیمز ای. تو – استاد باز نشسته حشرهشناسی دانشگاه ایالتی اوهایو
در زمان نگارش این مقاله، هنوز تعداد دقیق کلنیهای تلفشده ام در زمستان مشخص نیست، اما پیشبینی میشود که نتیجه ناامیدکننده باشد. مسئولیت این امر را بر عهده خود میدانم. کلنیهایم به دلیل جریان اندک شهد در بهار و پاییز گذشته از گرسنگی تلف شدند. هزینه جایگزینی زنبورها قابل توجه خواهد بود و احتمالاً تهیه آنها دشواریهایی به همراه دارد. اکنون، بیش از هر زمان دیگر، مدیریت دقیق کلنیهای بازمانده در فصل بهار از اهمیت بسزایی برخوردار است.
بازنگری همه گزینههای مدیریتی
شایان توجه است که سهم عمدهای از مشارکت زنبورها در کشاورزی و محیطزیست ، که مشارکتهایی واقعی و ارزشمند هستند ، بر عهده کسانی است که زنبورداری را صرفاً بهعنوان سرگرمی و از سر علاقه دنبال میکنند، بیآنکه چشماندازی برای سود مالی داشته باشند. بنابراین، زنبورداری باید برای همه ما تجربهای لذتبخش و رضایتبخش باشد. اما آیا واقعاً چنین است؟
در مسیر تلاش برای پربار و دلپذیر ساختن زنبورداری، زنبورداران طی سالیان متمادی با چالشهای گوناگون زنبورها و مسائل مرتبط با آنها مواجه بودهاند. برخی روشهای مدیریتی برای مدتی رواج می یابند و سپس کنار گذاشته می شوند، در حالی که برخی دیگر همچنان پابرجا می مانند. هدف این مقاله، بازگرداندن همه گزینههای مدیریتی ممکن به میز بحث و بررسی است. همچنین، قصد دارم ایدههایی را مطرح کنم که پیشتر کمتر مورد توجه قرار گرفتهاند.
برخی از رویدادهایی که در بهار برای کلنیهایمان رخ میدهند، بر عملکرد آنها در زمستان بعدی تأثیر میگذارند. آیا باید دوباره به بستهبندی زمستانی کلنیها فکر کنیم؟ آیا کسی کلنیهای خود را در محیط سرپوشیده زمستانگذرانی میکند؟ آیا تغذیه در زمستان عملی است؟ تغذیه واقعی در زمستان سرد عملاً غیرممکن به نظر میرسد. آیا همچنان میتوانیم کلنیها را تقسیم کنیم، ملکه را تعویض کنیم، دارو بدهیم، آنها را هزاران کیلومتر جابهجا کنیم و انتظار داشته باشیم صرفاً به دلیل وجود منابع غذایی، بهطور خودکار رشد کنند؟
موضوع تغذیه، بهویژه عناصر کمیاب و مواد معدنی، چه میشود؟ آیا ممکن است زنبورها، حتی با دسترسی به منابع گل فراوان، همیشه رژیم غذایی متعادلی نداشته باشند؟ آیا باید مکملهای ویتامینی چندگانه به زنبورها بدهم؟ آیا لازم است در ماههای گرم، گرده و شربت شکر مکمل فراهم کنم؟ آیا این کار عسلم را آلوده میکند؟ آیا باید استفاده از مواد شیمیایی را افزایش دهم یا کاهش؟ تا چه زمانی میتوان از شانههای قدیمی استفاده کرد؟ بررسی همه این گزینههای مدیریتی، میز گفتوگوی بزرگی را پر میکند.

مدیریت زنبوردار
هر یک از ما بهعنوان زنبوردار از تواناییها و مهارتهای متفاوتی برخورداریم، به باور من، مدیریت موفق کلنیها حاصل ترکیبی از تجربه، شانس و شهود است، تجربه و شانس نقشهای روشن و قابل اندازهگیری دارند، اما شهود ، یا همان حس ، مفهومی ظریف و درعینحال واقعی است، شاید بتوان شهود را نوعی تجربه تخصصی دانست که بهصورت ناخودآگاه عمل میکند.
برای نمونه :
- چه زمانی باید زنبورها و لاروها را برای تقسیم موفق کلنی جابهجا کرد؟ زمانی که حس میکنید وقت آن فرا رسیده است.
- چه زمانی کلنی ذخایر غذایی کافی برای زمستان بعدی دارد؟ هنگامی که حس میکنید میزان آن کافی است.
- آیا ملکهای که بهتازگی روی شانه رها کردهاید عملکرد مطلوبی خواهد داشت؟ در دل حس میکنید که چنین خواهد بود.
زنبورداری، مانند بسیاری از فعالیتها، بهعنوان یک حرفه آغاز میشود و بهتدریج به هنری ظریف تبدیل میگردد. تجربه و شانس خوب اجزای کلیدی مدیریت هستند، اما شهود آخرین عنصری است که بهآرامی و با دقت شکل میگیرد.
چند دهه پیش، زنبورداران قادر بودند شمار کلنیهایی بیش از ظرفیت واقعی خود را نگهداری کنند، زیرا شرایط بهگونهای بود که امکان چنین کاری را فراهم میکرد. همگان میدانند که کندوهای نزدیک به خانه ،نسبت به آنهایی که در زنبورستانهای دوردست قرار داشتند همواره توجه و مراقبت بیشتری دریافت میکردند ، اما با این حال، در مجموع تمامی کلنیها از وضعیت مطلوب و قابلقبولی برخوردار بودند.
امروزه اینگونه نیست. کلنیهای نادیده گرفته شده بهزودی به کلنیهای مرده تبدیل میشوند. اینکه شما چند کلنی باید داشته باشید؟ نمیتوانم برای شما عدد دقیقی تعیین کنم، اما خودم میدانم چه تعدادی برایم مناسب است. در جوانی معمولاً روزانه ۲۴ تا ۲۶ کلنی را مدیریت میکردم، این تعداد کندو برای مدیریت روزانه زیاد نیست. زنبورداران تمام وقت میتوانند صدها کلنی را در روز مدیریت کنند، اما این سبک زندگی من نیست.
من معمولاً بهتنهایی کار میکنم، کامیون را با تجهیزات پر میکنم؛ دودی، سوخت، کبریت، ابزار کندو، مواد شیمیایی کنه، آب برای شستوشو، سطلهای خالی، گوشی موبایل ، همه را خودم بار میزنم. سوخت کامیون را پر میکنم، رانندگی میکنم، دروازه را باز و بسته میکنم، کامیون را در زنبورستان پارک میکنم و دودی را روشن میکنم. سپس لباس زنبورداری را میپوشم. پیش از بازکردن نخستین کندو، چنان خستهام که میتوانم بهانهای برای استراحت بیابم!
سپس کندوهای سنگین را باز میکنم و تصمیمگیریهای لازم را انجام میدهم. غارت، گم شدن زنبورها، له شدن آنها و کمردرد، همگی چالشهایی پیش رویم هستند. پس از صرف ناهاری کوتاه، دوباره به سراغ کندوها برمیگردم. تا ساعت ۳ بعدازظهر، خستگی باعث میشود بیشتر اشتباه کنم. کیفیت مدیریت بعداز ظهرم به پای صبح نمیرسد. سپس همه چیز را جمع میکنم، از زنبورستان خارج میشوم.
وقتی به خانه میرسم، وسایل را مرتب میکنم. اما به هر دلیلی، روز بعد نمیتوانم برگردم. برنامهام طولانیتر میشود. چند روز طول میکشد تا دوباره به زنبورستان بروم. سپس باران میبارد و کار را به تعویق میاندازم. کلنیهایی که آخر مدیریت میشوند، همیشه کمتوجهی میبینند. بهعنوان زنبوردار، باید تعداد کلنیهایتان را با تواناییها، مهارتها و برنامه شخصیتان هماهنگ کنید تا مدیریتی مؤثر داشته باشید.
شاید علاقمند باشید مقاله ” زنبورداری لذتبخش؛ کاهش استرس و بازگرداندن اشتیاق کار ” را ملاحظه کنید 🌷

استرس های کلنی
مدیریت استرس، هم در زندگی شخصی و هم در کندوهایمان، موضوعی رایج شده است. دسترسی به غذا و آب، بیماریها، آفات، دماهای بالا و پایین فصلی، باز کردن کندوها، نزدیکی کندوها به یکدیگر، جابهجایی کندوها و قرار گرفتن در معرض سموم قدیمی، همگی از عوامل استرسزای کلنی هستند. هر اقدام مدیریتی باید بیش از آنکه آسیبرسان باشد، مفید باشد. زنبورها از باز شدن کندویشان استقبال نمیکنند، حتی اگر آرام به نظر برسند.
آیا واقعاً لازم است ۳۰ تا ۴۰ کلنی در یک زنبورستان مستقر شوند؟ گمشدن زنبورها و پدیده غارت را میتوان رفتارهایی طبیعی در زندگی کلنیها دانست، اما شاید چنین نباشد. در حقیقت، کندوهای سفید و یکنواخت که در ردیفهای منظم کنار هم قرار گرفتهاند و هرکدام دارای ۲۰ قاب کامل هستند، چیزی جز حاصل طراحی و دخالت انسان نیستند.
چنین تعداد زیادی کلنی زنبور، اینقدر نزدیک به هم، با شانههای غیرطبیعی یکسان، در طبیعت یافت نمیشود. تلاش ما برای کارآمدتر کردن زنبورداری برای خودمان، چه میزان استرس ناخواسته به زنبورها وارد میکند؟ پاسخ دقیقی ندارم، اما میدانم که هیچ چیز برای کندوها غیرعادیتر از این نیست که زیر تور محدودکننده پرواز روی کامیون بار شوند و صدها کیلومتر جابهجا شوند.
اما فهرست کاهش استرس من برای یک دنیای ایدهآل است. بدیهی است که نه ما و نه زنبورهایمان نمیتوانیم از همه استرسها فرار کنیم. باید استرسهای مفید (مانند کلنی قوی در جریان شهد قوی) را تشویق کنیم و به کلنیها کمک کنیم با استرسهای مضر (مانند کلنی ضعیف در جریان شهد ضعیف) مقابله کنند.
شاید بپرسید این بحث به کجا میرسد؟ ارزش واقعی کارهای مدیریتیتان را ارزیابی کنید، آنها را انجام دهید، از زنبورستان خارج شوید و کلنی را به حال خود بگذارید. هر اقدام مدیریتی، بهنوعی برای کلنی استرسزاست. بعید میدانم زنبورها از دیدار ما خوشحال شوند.
زمان مؤثر در زنبورستان
بنابراین، زمانی که در زنبورستان میگذرانیم باید باکیفیت و هدفمند باشد. باید دقیقاً بدانیم چه کاری را میخواهیم انجام دهیم و برای آن آماده باشیم. نباید بیهدف در کندو بچرخیم و زنبورها را آشفته کنیم. آیا ما شبیه خلبانان شاتل فضایی هستیم که سالها برای یک پرواز سهروزه تمرین میکنند؟ به نظر من زنبورداران باید بجای باز کردن بیدلیل کندوها برای «بررسی اوضاع»، بیشتر وقت خود را صرف مطالعه، گفتوگو و تفکر درباره مدیریت زنبورها کنند.

آمادهسازی برای مدیریت
پیشنهاد میکنم در زمینههای زیر خود را آماده کنید:
- شناسایی بیماریها و آفات
- مدیریت ملکه
- چرخههای فصلی (زنبور و گیاه)
- زیست شناسی (زنبور و گیاه)
دانش این حوزهها به شما امکان میدهد تصمیمهای آگاهانه و سریع بگیرید و از باز کردن غیر ضروری کندو در روز بعد جلوگیری کنید. تصمیمهای اصلی شما شامل موارد زیر خواهد بود:
- تأمین فضای کافی در کندو
- شناسایی و مدیریت بیماریها
- بررسی نیاز به تغذیه مکمل
- ارزیابی عملکرد ملکه و تصمیمگیری درباره آیندهاش
- بررسی وضعیت تجهیزات
نگهداری مناسب تجهیزات و زنبورستان به شما کمک میکند هنگام باز کردن کندوها سریعتر و کارآمدتر عمل کنید.
کارهای سنتی مدیریت زمستان و بهار، مانند معکوس کردن پوشش داخلی، ایجاد ورودی بالایی، کاهش ورودیها و بررسی ذخایر، همچنان ضروری هستند و باید در پاییز انجام شوند و در بهار بازگردانی شوند. معکوس کردن جعبههای لارو برای تشویق ملکه (ترجیحاً یکساله) به ساخت لانه لارو در هر دو جعبه عمیق، همچنان روشی عقلانی است. این اقدام، راه اصلی پیشگیری از بچهدهی است.
پیشگیری از بچهدهی ، تغییری در رویکرد من
صریحاً، برای پیشگیری از بچهدهی، ملکههای جوان را در کلنی نگه دارید و پیش از نیاز کلنی، فضای لارو اضافی فراهم کنید. اگر سلولهای تولید ملکه دیدید ، که دیر یا زود خواهید دید ، کلنی را تقسیم کنید و امیدوار باشید نتیجه دهد. تقسیم کلنی مستعد بچهدهی ممکن است به جای یک بچه، دو بچه تولید کند. تلههای بچهدهی را در مکان های مناسب قرار دهید؛ این کار استفاده خوبی از تجهیزات قدیمی است. در نهایت، تلاش کنید بچههای خارج شده را کندو کنید.
اما تفاوت من اینجاست: دیگر حتی یک دقیقه صرف باز کردن کندو برای تخریب سلولهای بچهدهی نمیکنم. هیچگاه با تخریب این سلولها واقعاً جلوی بچهدهی را نگرفتم. بهتر است از ابتدا مانع شروع بچهدهی شوید.
مدیریت زنبورهای نر ، تغییری در رویکرد من
پیشتر آموخته بودم که سلولهای نر را تخریب کنم و قابهای پر از سلول نر را جایگزین کنم. حالا فکر میکنم باید از آزار زنبورهای نر دست بکشم. کلنی قوی به آنها نیاز دارد و حتی آنها را میخواهد. ما زنبورهای نر را له میکنیم و این هرجومرج را در کلنی و اطراف آن برجای میگذاریم. با توجه به اهمیت مدیریت استرس، نمیدانم این کار چگونه میتوانسته سودمند باشد.
زنبورهای له شده ، تغییری در رویکرد من
وقتی کندو را باز میکنید، ناگزیر چند زنبور له میشوند. به این فکر کنید؛ هیچ تخت اورژانسی برای زنبورهای پرستار وجود ندارد تا زنبورهای لهشده را نجات دهند یا جمع کنند. زنبورهای خانگی برای تمیز کردن این آسیب، یا بقایای زنبورهای لهشده را میخورند یا آنها را با موم و برهموم میپوشانند. له شدن کارگرها و نرها چه میزان استرس ایجاد میکند؟ نمیدانم، اما دیگر حس خوبی نسبت به این کار ندارم.
عوامل بیماریزا، پیامهای هورمونی و فرومونی آزاد میکننند. زنبورها انگار میگویند: «ممنون که فضای بیشتری دادید، نوار کنه گذاشتید، ملکه را ازقفسی آراد کردید ولی ۵۰۰ تا از هم نوعانمان را کشتید!» بدیهی است که در باز کردن کندو، چند زنبور کشته میشوند و نمیتوان از آن اجتناب کرد. با این حال، باید نهایت دقت را به کار ببریم.
برهموم ، تغییری در رویکرد من
اگر برهموم چیز خوبی نبود، زنبورها با این جدیت آن را تولید نمیکردند. از نگاه من، برهموم مادهای چسبناک و دردسرساز است که نظم کندوهایم را به هم میریزد. اما از نگاه زنبورها، برهموم یک عامل پیشگیری از بیماری، محافظ در برابر فاسد شدن غذا و محیط داخل کندو، پوشاننده ورودیها و در عین حال یک آنتیبیوتیک طبیعی است. حتی از جوانه زدن دانهها در کندو نیز جلوگیری میکند. زنبورداران نباید برهموم را بد بدانند؛ برهموم واقعاً یک ماده مفید و ارزشمند است.
مواد شیمیایی ، بدون تغییر
زنبورداران در استفاده از مواد شیمیایی چندان موفق نیستند. بهترین مواد شیمیایی فقط راهحلهای کوتاهمدت هستند. باید آنها را درست و در زمان لازم استفاده کنیم و سپس به دنبال راههای دیگری برای کمک به کلنی باشیم، نه اینکه همیشه به دارو متکی باشیم.
من هم مثل بسیاری از زنبورداران، کلنیهایی را بهخاطر کنهها از دست دادهام و برای مقابله با آنها از مواد شیمیایی استفاده میکنم، بنابراین قصد موعظه ندارم. اما در نهایت، نمیدانیم این مواد چه تأثیری بر روحیه و سلامت کلنی دارند. نمیخواهم در بخار روغن نعناع زندگی کنم! تنها میدانیم که در کوتاهمدت، نتایجی مانند کنترل کنهها، مهار بیماری لارو گچی یا نابودی پروانههای مومی حاصل میشود، که به نظر مفید میآیند. فعلاً این نتایج را مثبت ارزیابی میکنم.

کارهای سنتی مدیریت زمستان و بهار
- ادغام کلنیهای ضعیف
- متعادل کردن کلنیهای قوی و ضعیفتر
- تأمین فضای کافی، از جمله معکوس کردن جعبههای لارو
- نظارت و ارزیابی عملکرد ملکه
- بررسی جمعیت کنهها و بیماریهای واگیر
- حذف تجهیزات، قابها و شانههای آسیبدیده یا فرسوده
- حفظ نظم و پاکیزگی محوطه زنبورستان
- انجام تقسیم کلنی در صورت نیاز
- قرار دادن تلههای بچهدهی و آمادهسازی برای گرفتن بچهها
- در صورت نیاز، تغییر پایههای کندو پیش از افزودن طبقه ها
- تأمین مکمل گرده و شربت شکر تمیز
- فراهم کردن منبع آب مطمئن و پایدار
مدیریت کم مداخله
کنار ورودی کندو بنشینید و جمعآوری گرده یا شهد را تماشا کنید. آیا لاروهای گچی را جلوی کندو میبینید؟ نشانهای از راکون یا اسکانک هست؟ اینها به کندو استرس وارد میکنند و نشان میدهند که پایههای کندو نیاز به بهبود دارند. پرواز زنبورها در روز گرم خوب به نظر میرسد؟ مدفوع پخششده روی کندو نشاندهنده مشکل گوارشی در کلنی است.
آیا زنبورهای نر میبینید؟ سالم و فعالند یا کوچک و بیحال؟ زنبورهای خزنده با بالهای پیچخورده میبینید؟ این می تواند نشانه بدی باشد و احتمالاً نشاندهنده جمعیت بالای کنه واروآ
است. واضح است که بدون باز کردن کندو، میتوانید اطلاعات زیادی از رفتوآمدهای کلنی به دست آورید. بهعلاوه، بوی دود نمیگیرید و نیش نمیخورید. هرچند قبلاً در بحث مدیریت بهاری به این اشاره نکردهام، اگر واقعاً میخواهید مدام زنبورهایتان را ببینید، یک کندوی مشاهدهای تهیه کنید.
جهان مدیریت ایدهآل
در دنیای ایدهآل من، کندوها تا حد ممکن از هم فاصله دارند، در زنبورستانی تمیز و مرتب که حتی با رنگهای متضاد رنگآمیزی شدهاند. ملکهها یکسالهاند و در کندوهایی قرار دارند که روی پایههایی مقاوم در برابر حیوانات شبگرد هستند. کندوها بهندرت باز میشوند، اما وقتی باز میشوند، کارهای مدیریتی با دقت و سرعت انجام میشوند.
شانههای مومی فقط چند سال عمر دارند. فضای رشد آینده کلنی، مدتها پیش از نیاز فراهم شده است. مواد شیمیایی با احتیاط استفاده میشوند. در این دنیای ایدهآل، بیماریها و آفات به حداقل میرسند. اما مهمتر از همه، کلنیها تا حد زیادی به حال خود رها میشوند. من فقط تا حدی میتوانم به کلنی ها کمک کنم. هرچقدر هم که بخواهم در زندگی زنبورها دخالت کنم، باید بگذارم کار خودشان را انجام دهند.
سپاسگزاری
از شما که تا اینجا مطالعه کردید، صمیمانه سپاسگزارم. زمان و انرژی خلاقانه شما برایم بسیار ارزشمند است. دکتر جیمز ای. تو
از همراهی شما سپاسگزاریم و امیدواریم مطالعه این مقاله برایتان سودمند بوده باشد. اگر در خصوص این مقاله تجربه یا نظر خاصی دارید لطفا جهت بهره برداری دیگران آنرا در قسمت دیدگاه ها به اشتراک بگذارید.
به مقالات ما امتیاز بدهید! با دادن ستاره، نظرتان را ثبت کنید و به دیگر بازدید کنندگان کمک کنید تا بهترین مقالات را سریعتر پیدا کنند.
برای دیدن مقاله اصلی اینجا کلیک کنید
ترجمه این مقاله توسط مرکز تخصصی زنبورداری و پرورش ملکه ارجان صورت گرفته است.

دسترسی سریع به آخرین مقالات مرتبط :












